English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3026 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blemish خسارت وارد کردن
inflict casualty U خسارت وارد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
Other Matches
endamage U خسارت وارد اوردن
vindictive damages U مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
damage feasant U درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
conservation [darn] U مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
certificate of damage U تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average U خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
indemnities U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
recvperate U جبران خسارت کردن
sues U ادعای خسارت کردن
suing U ادعای خسارت کردن
sue U ادعای خسارت کردن
recuperation U رفع خسارت کردن
to redress danger U جبران خسارت کردن
sued U ادعای خسارت کردن
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
To claim against (sue) someone. U از کسی ادعای خسارت کردن
to suffer a loss U ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss U ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to recover damages U خسارت خودرا جبران کردن
claimed U طلب ادعای خسارت کردن
claim U طلب ادعای خسارت کردن
claiming U طلب ادعای خسارت کردن
claims U طلب ادعای خسارت کردن
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
make up to U خسارت کسی را جبران کردن
indemnify U بیمه کردن جبران خسارت
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
initiate U وارد کردن
inducts U وارد کردن
inducting U وارد کردن
initiating U وارد کردن
importing U وارد کردن
induct U وارد کردن
imported U وارد کردن
initiated U وارد کردن
bring in U وارد کردن
inputting U وارد کردن
import U وارد کردن
make an entry U وارد کردن
inducted U وارد کردن
initiates U وارد کردن
rosters U وارد صورت کردن
initiate U تازه وارد کردن
roster U وارد صورت کردن
enter U وارد یا ثبت کردن
enters U وارد یا ثبت کردن
imported U عمل وارد کردن
initiates U تازه وارد کردن
entered U وارد یا ثبت کردن
importing U عمل وارد کردن
to exert force [on] U نیرو وارد کردن [بر]
initiating U تازه وارد کردن
reimport U دوباره وارد کردن
import U عمل وارد کردن
initiated U تازه وارد کردن
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
swear in U باسوگند بشغلی وارد کردن
crediting U درستون بستانکار وارد کردن
credit U درستون بستانکار وارد کردن
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
credits U درستون بستانکار وارد کردن
to give somebody a blow U به کسی ضربه وارد کردن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
credited U درستون بستانکار وارد کردن
inputted U عمل وارد کردن اطلاعات
input U عمل وارد کردن اطلاعات
involve U گیر انداختن وارد کردن
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
involves U گیر انداختن وارد کردن
involving U گیر انداختن وارد کردن
scoffed U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffs U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
to sit for an examination U در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
ingrate U تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
backhands U باپشت راکت ضربت وارد کردن
backhand U باپشت راکت ضربت وارد کردن
to enrol somebody U کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
to e. upon acovnt book U همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feeds U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
keyboarding U عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
feed U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
proselyte U عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
supplemented U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
supplements U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
commits U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
posts U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
logs U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
posted U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
committed U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
committing U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
commit U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
hang U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
log U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
hangs U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
responses U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
job U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
manual U عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
voicing U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
response U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
jobs U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voice U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voices U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
cracking U وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
languages U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
journalize U در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
mode U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
modes U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
logs U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
graphics U وسیله سطح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
keypad U مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
depredation U خسارت
harm U خسارت
smart money U خسارت
harming U خسارت
reprise U خسارت
harmed U خسارت
casualty U خسارت
scathe U خسارت
harms U خسارت
average U خسارت
lesion U خسارت
casualties U خسارت
lesions U خسارت
averaged U خسارت
depredations U خسارت
damage U خسارت
loss U خسارت
injury U خسارت
recompensing U خسارت
recompenses U خسارت
averages U خسارت
recompense U خسارت
averaging U خسارت
detriment U خسارت
recompensed U خسارت
tablet U صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
tablets U صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
decimal U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
general damage U خسارت عمومی
civil injury U خسارت مدنی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com